www.iiiWe.com » خیلی عجیب اما واقعی

 صفحه شخصی محسن امینی   
 
نام و نام خانوادگی: محسن امینی
استان: خراسان رضوی - شهرستان: مشهد
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  مدرس دانشگاه
شماره نظام مهندسی:  19-0-3-6314
تاریخ عضویت:  1389/03/23
 روزنوشت ها    
 

 خیلی عجیب اما واقعی بخش عمومی

17

خیلی عجیب اما واقعی
ماشین نحس
Join Gevo Group
در سپتامبر سال ١٩٥٥ جیمز دین هنرپیشه جوان هاایوودی بر اثر تصادف با ماشین پورشه‌اش دارفانی را وداع گفت. آقای هنرپیشه مرد و کارش تمام شد اما اتومبیل همچنان ماجراهای مرگ آورش را ادامه می‌دهد. خودرو را که به دره سقوط کرده بود بسختی بیرون اورده و به تعمیرگاه منتقل کردند. اما در آنجا ماشین از روی جک لیز خورده و بر روی دو پای یک مکانیک افتاد. این ماشین توسط یک دکتر خریداری شد که از ان برای شرکت در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کرد. در یکی از مسابقات خودرو تصادف کرده و صاحب جدیدش نیز کشته شد. ماشین را تعمیر کرده و دوباره از آن در مسابقات اتومبیل رانی استفاده کردند. اما راننده بعدی هم در یک تصادف کشته شد. این بار وقتی خودرو را به گاراژ منتقل کردند فردای آن روز مشاهده نمودند که گاراژ بطور کامل در آتش سوخته است. سرانجام در اکتبر ١٩٥٩ برای این که جلوی فاجعه را بگیرند آن را به ١١ قسمت تکه کرده و فلزش را نیز آب کردند.

سقوط بچه
Join Gevo Group
در سال ١٩٣٢ به دلیل کم توجهی مادر یک بچه کودک به نام کارلوس از پنجره به داخل کوچه سقوط کرد . شگفت انگیز آن که در همان لحظه آقای جوزف فیکلاک از آنجا عبور می‌کرد و کودک بر روی او سرنگون شد. بر اثر سقوط دست مرد عابر شکست اما بچه سالم بود. اما مادر بچه عبرت نگرفت یک سال بعد دوباره از همان پنجره کارلوس سقوط کرد و حادثه غیر قابل باور آن که دوباره بر سر یک مرد عابر افتاد. اما برخلاف دفعه قبل هم کودک و هم مرد سالم ماندند و جالب آن که این بار هم بچه بر روی سر آقای جوزف سقوط کرده بود.

دوقلوهایی با سرنوشت مشابه
Join Gevo Group
سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفت‌انگیز است. اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دو برادر دوقلو بعد از تولد از هم جدا شده و به خانواده‌های جدا سپرده شدند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفت‌انگیز انها شکل می‌گیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا ازدواج کردند. هر دو نیز اسم بچه‌هایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچه‌ها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنان‌شان را طلاق دادند. تا این که این دو بچه بعد از ٤٠ سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند.

تکرار داستان در واقعیت
Join Gevo Group
در ابتدای قرن ١٩ داستان نویسی که بیشتر داستان‌های ترسناک می‌نوشت، به نام ادگار آلن پو داستانی به این مضمون نوشت: یک کشتی در دریا غرق می‌شود. فقط ٤ نفر از میان مسافرانش زنده می‌مانند. به سبب طی شدن روزهای متوالی ٣ نفر دیگر تصمیم می‌گیرند فرد جوان‌تر که نامش ریچارد پارکر بود را کشته و بخورند. در عالم واقع و در سال ١٨٨٤ کشتی باری به نام فوندرد میگوبینتا در دریا غرق شد و تنها ٤ نفر از مسافران زنده ماندند. ٣ نفر از مسافران اقدام به قتل عضو جوان‌تر گروه نموده و اسم آن جوان نگونبخت، ریچارد پارکر بود.

تصادف در جاده
Join Gevo Group
در سال ٢٠٠٢ دو برادر دوقلو به فاصله تنها ١ ساعت طی تصادف در جاده به نحوی مشابه کشته شدند آنها در فاصله ٥/١ کیلومتری از هم در جاده شمالی فنلاند در حال دوچرخه سواری بودند. هر دو به فاصله یک ساعت در اثر تصادف با کامیون مردند. اگر چه این جاده که در ٦٠٠ کیلومتری هلسینکی قرار دارد بسیار شلوغ است اما تصادف دوقلوها به شکلی مشابه واقعا شگفت انگیز است.

نجات توسط ناشناس
Join Gevo Group
جوزف آیگنر یک نقاش مشهور اتریشی که در قرن ١٩ زندگی می‌کرده چندین بار اقدام به خودکشی کرد. ابتدا در سن ١٨ سالگی با طناب از یک درخت خودش را حلق آویز کرد اما توسط یک راهب ناشناس نجات داده شد. دوباره در سن ٢٢ سالگی اقدام به خودکشی نمود اما دوباره توسط همان راهب نجات داده شد. هشت سال بعد به منظور مجازات توسط دادگاه محکوم به دار شد و این بار هم همان راهب ناشناس او را آزاد کرد و بالاخره در سن ٦٨ سالگی آیگنر موفق شد با شلیک اسلحه به زندگی‌اش خاتمه دهد و این بار واقعا مرد ولی مراسم تدفین او نیز توسط همان راهب ناشناس برگزار شد. آیگر مرد و هیچ وقت نجات دهنده و تدفین‌گرش را نشناخت.

چهارشنبه 30 شهریور 1390 ساعت 11:15  
 نظرات    
 
یحیی بهمنی 22:42 چهارشنبه 30 شهریور 1390
2
 یحیی  بهمنی
جالب بودن!
مصعب یعقوبی 23:01 چهارشنبه 30 شهریور 1390
2
 مصعب یعقوبی
یاد کلید اسرار افتادم...............
ممنون.
صادق راضی 09:45 پنجشنبه 31 شهریور 1390
4
 صادق راضی
عجب دنیایی ممنون آقای مهندس
مائده علیشاهی 21:50 پنجشنبه 31 شهریور 1390
0
 مائده علیشاهی
منبع این وقایع؟
وحیده طباخها 02:49 آدینه 1 مهر 1390
3
 وحیده طباخها
واقعا عجیبه، فکر کنم این افراد با انرژی ای که داشتند یه جورایی همدیگر رو جذب می کردند. در دایره ی انرژی همدیگه بودند.
حسن ابراهیمی 10:18 آدینه 1 مهر 1390
2
 حسن  ابراهیمی
بهترین کاری که میشد با اون ماشین نحس کرد ، همون تکه تکه کردن و ذوب کردنش بود ،
یاد برنامه ای که فکر کنم به نام " شگفتیهای دنیای اطراف ما " بود افتادم ، برنامه ای رادیویی که در راه شب پنج شنبه شب ها با اجرای زنده یاد مرحوم منوچهر نوذری ، داستانهایی شگفت انگیزی رو برای شنوندگان اجرا میکردند ،‌ پنج شنبه شبهای هر هفته که میشد ، سعی میکردم این داستانها رو از دست ندم .
اما برام یک نکته ای بعنوان سوال مطرح بود ، که چرا این اتفاقات اکثرا در کشورهای آمریکایی و اروپایی رخ میده ، چطور چنین داستانهای عجیبی در اطراف ما برای کسی اتفاق نمیافته و معمولا همه زندگی معمولی خودشون رو دارند طی میکنند و اگر هم اتفاق بیافته خبرش به دیگران نمیرسه ، در حالیکه یک چنین اتفاقاتی که در اون طرف کره زمین صورت میگیره ، خبرش در تمام دنیا منتشر میشه .
آیا میشه به این داستانها دیدی واقعی داشت و باورشون کرد ، یا منشاء این قبیل داستانها از قوه تخیل بعضی از نویسندگان هستش برای پر کردن حجم مطالب مجله ها و روزنامه ها !!!